عید ها پشت سر هم می آیندو میروند
ومن در حسرت روزهای سپری شده
حسرت جدایی ها دوری ها سختی ها
حسرت سالی که بی تو بهار شد
حسرت یک سال از عمر دیگری که
بی تو سپری شد
هوای عید به سرم میزند غم جگرم را آتش میزند
آه ،این چه دردیست که قلبم را مجذوب خود کرده
قلبی که زمانی رویایش شادمانی عید بود
خنده ها و تصورات بچه گانه به دلم آروز شد
کاش درک ما از دنیا به همان دوران بچگی
ختم میشد
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0